• وبلاگ : كاش ماهي بودم و هميشه با آب ميثاقي دوباره داشتم
  • يادداشت : نميدونم چي بگم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سالها مي گذرد و من از پنجره ي بيداري کوچه ي ياد تو را مي نگرم مي بويم و چنان آرامم که کسي فکر نکرد زير خاکستر آرامش من چه هياهويي هست عاشقي هم دردي است و من از لحظه ي ديدار تو مي دانستم که به اين درددر شبي خواهم مرد..بيا كنار پنجره برايم شعري بنويس شعري كه در سياهي شبم همچون ستارگان بدرخشد بيا كنار پنجره برايم شعري بنويس كه بوي رفتن ندهد...بوي مرگ ندهد..._سلام اميدوارم خوب باشيد و سلامت.اپديتم با گلايه يي اجتماعي.درضمن راجب موزيكي كه خواستيد هم اقدام شد و در گالري موزيك سايتم كدش رو گذاشتم.به متن اپديت توجه كن.همچنين موزيك وبلاگ رو هم عوض كردم.اميدوارم هميشه شاد و سربلند باشيد...بابهترين ارزوها..ياحق